طنز | عید دیدنی
سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، گروه طنزنویسان حوزوی
عید دیدنی
وارد خانه خاله شهناز که شدیم، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، کاسه های پر پسته و بشقاب های پر میوه بود. قبل از ما دایی شهرام و زن دایی آمده بودند. پسر کوچکشان هم که چاقی مفرط را وارد دوران جدیدی کرده و تعاریف سازمان بهداشت جهانی را زیر سوال برده است، مشغول تناول کیک خامه ای و موز برزیلی و پسته رفسنجانی بود.
موزهایشان مثل همیشه درجه یک بود؛ چیزی که در خانه ما پیدا نمی شد. البته در خانه ما کلا موز پیدا نمی شد و هر چه بود، پرتقال های آلوچه مانند و خیارهای هویج آسا بود!!
خاله شهناز به چیزی به نام اسراف معتقد نبود. می گفت مهمان، آمده است که بخورد! پس هر چه حجم شکمش بزرگ تر شود میزبان، تکریم سخاوتمندانه تری کرده است! بنده خدا در فضای عرب جاهلی سیر می کرد و به گمانم اگر شرایط به او اجازه می داد، جلوی پای میهمان، شتر نحر می کرد و پیش چشم شان به سیخ می کشید و شتر شکمپر به خوردشان می داد!! کلا فامیل مادرم این گونه اند. ریخت و پاش می کنند و اسمش را سخاوت می گذارند.
در آن سوی میدان، فامیل های پدرم هستند به رهبری عمه شهین. کسی که مبحث بخل در علم اخلاق به قبل و بعد از او تقسیم می شود. در ۲۴ ساعت به بچه هایش یک وعده غذا می دهد. مهمان دعوت نمی کند و اگر هم سرزده، میزبان کسی بشود، خود شخص پس از مدتی در اثر سوء تغذیه و ابتلائات گوارشی خانه را ترک می کند. شنیده ام اخیرا به جای لامپ از چراغ قوه گوشی هایشان استفاده می کنند. عمه حساب کرده که هزینه شارژ گوشی کمتر از روشنایی لامپ است!!
خلاصه خانواده پدری و مادری من، در دو سر افراط و تفریط ایستاده اند و ما هم به ادعای پدرم، پرچمدار میانه روی و اعتدال معاصریم!! به خاطر همین نه خیار قلمی می گیریم نه سالادی، نه پرتقال گندیده و نه تامسون، نه پسته درجه یک و نه دربسته، نه برنج ایرانی اعلا و نه تایلندی بی کیفیت. از همه چیز میانه اش را انتخاب می کنیم.
_ مهران! این مودم دوباره روشن مونده! مگه نگفتم نه همیشه روشن باشه نه دائما خاموش! گاهی روشن و گاهی خاموش.
+عرض نکردم! ببخشید باید برم مودم رو خاموش کنم. فعلا خداحافظ /۸۴۱/پ۲۰۰/س
علی بهاری